سلام - عشق دل سوز
متن زیر در تاریخ86/6/14، ساعت: 7:41 عصر نوشته شده است. ¤ میخواستمت تو رو...میخواستمت تو رو تنهام گذاشتی برای اشکام وقتی نذاشتی دلت و فروختی به یه کسه دیگه ولی نگاهت اینو نمیگه
میخواستمت میخواستمت میخواستمت ولی تو نموندی ولی نموندی عشقم بودی عشقم بودی عشقم بودی ولی تو نموندی دلمو سوزوندی
باید بمیرم این روزو نبینم همون بهتر که بی تو بمیرم چشمای نازت صدای سازت چقدره خوبه صدای اوازت
مریم نازم
توی خیابون یا توی ایوون هر جا میشینم تو رو میبینم میگم که ای کاش پیشت میموندم دستام تو دستت واست میخوندم
دستمو خوندی پیشم نموندی بدون دلم رو بدجور سوزوندی میخوام بخوابم تا لحظه دیدار تا باصدای نازت بشم بیدار
با بی کسیهات من بودم که ساختم دل بهت سپردم سر به زیر انداختم این قمار عشق و من نشناختم ساده بودم و زندگیمو باختم ice boys Sunday, 05 August, 2007 08:38:17 PM ¤ نویسنده: متین متن زیر در تاریخ86/6/14، ساعت: 6:59 عصر نوشته شده است. ¤ احساس
هیچگاه نگذار در کوهپایه های عشق کسی دستت را بگیرد که احساس میکنی روزی در ارتفاعات آنرا رها خواهد کرد ¤ نویسنده: متین متن زیر در تاریخ86/6/11، ساعت: 12:41 عصر نوشته شده است. ¤ وقتی رفتی..وقتی رفتی همه چی رفت همه دل بستگی رفت شب و روز من یکی شد حتی حس زندگی رفت
دیگه بی تو مرده بودم حرف مردم شده بودم توی اغوش نبودت تو خودم گمشده بودم
وقتی رفتی تازه فهمیدم کی بودی برای من طپش زندگی بودی وقتی رفتی دیگه اون پنجره خوابید وقتی رفتی اره رفتی
از تومونده یادگاری واسه من بی قراری خنده رو لبام اما از دلم خبر نداری
نه تو بودی نه ترانه نه یه حرف عاشقانه من مگه از تو چی خواستم فقط وفقط بهانه رضا صادقی Saturday, June 16, 2007 ¤ نویسنده: متین متن زیر در تاریخ86/6/11، ساعت: 12:37 عصر نوشته شده است. ¤ چه زیباست
چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛ وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛ و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو، مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت، زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست، وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط برای تو می تپد ¤ نویسنده: متین متن زیر در تاریخ86/6/10، ساعت: 4:31 عصر نوشته شده است. ¤ یار و غمخوار
اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد، دل می گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،از نگاش نفهمیدم که دروغ وهوسه، غصه خوردن نداره ،گریه کردن نداره، به یه قلب بی وفا دل سپردن نداره، آخر قصه چی شد، قلب اون مال کی شد اون که از من پر گرفت چی می خواستیم وچی شد، اونی که مال تو بود اگه لایق تو بود تورو تنها نمی ذاشت، با خودت جا نمی ذاشت... اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد ¤ نویسنده: متین متن زیر در تاریخ86/6/10، ساعت: 4:20 عصر نوشته شده است. ¤ غربت...دیر گاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آیینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام.... ¤ نویسنده: متین متن زیر در تاریخ86/6/10، ساعت: 4:19 عصر نوشته شده است. ¤ دیرگاهیست....دیر گاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آیینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام.... ¤ نویسنده: متین متن زیر در تاریخ86/6/10، ساعت: 4:15 عصر نوشته شده است. ¤ عشق افسانه نیست....من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد اشنا دیوانه است میروم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم اغوشت کنم میروم از رفتن من شاد باش از عذاب دبدنم ازاد باش گرچه تو تنها تر از ما میروی ارزو دارم ولی عاشق شوی ارزو دارم بفهمی درد را ترخی برخورد های سرد را.... ¤ نویسنده: متین متن زیر در تاریخ86/6/10، ساعت: 4:2 عصر نوشته شده است. ¤ سلام
با سلام....مطالب این وبلاگ در رابطه با عشق هستش...امیدوارم روزهای پر عشقی رو پیش رو داشته باشید...بای ¤ نویسنده: متین ¤ لیست کل یادداشت های این وبلاگ |
خانه
کل بازدیدها: 57543 بازدید امروز : 8 بازدید دیروز : 26 درباره خودم لینک به وبلاگ ْآرشیو یادداشت ها
سلام
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
RSS
من متین از شیراز...ارزوی لحظاتی پر از عشقو واستون دارم...
یار و غمخوار
زمستان 1386
پاییز 1386
لینک دوستان
esperance
بابک
بهروز (بهترینها)
عاشقان الهی
بی سیم چی
ازی
سحر(اسرار)
امید
اقا شیر
متین(تندرستی)
لوگوی دوستان
اشتراک در خبرنامه
جستجو در وبلاگ
جستجو در متن یادداشت ها و پیام ها!